Sunday, September 21, 2008
اندکی تا قیامت - سروده ای در مدح مرد مردان
سروده ای در مدح امیر المومنین علی(ع) از منصور یک جانباز شیمیایی جنگ تحمیلی که به ایزد الهی پیوسته
امشب اشکم نذر حیدر می شود--چشمم از مظلومیتش تر می شود--باز امشب نوبت غم می رسد--نوبت
اندوه قلبم می رسد--امشب از قلبم ترحم می چکد--اشک از پیمانه و خم می چکد--کاش امشب آسمان لب می گشود--قصه درد مرا هم می سرود--جام می امشب چو گلگون می شود--دیدگان شیعه پر خون می شود--فرق هستی می شود امشب چو چاک--عشق مدفون می شود در زیر خاک--ای نجف با من بگو مولا کجاست--گو که امشب همسر زهرا (س) کجاست--از نجف نی خون حکایت می کند--کوفه هم امشب شکایت می کند--کوفه را زین پس دگر آن شیر نیست--دست او دیگر غل و زنجیر نیست--این غل و زنجیر از عهد جفا--بوده بر دست علی مرتضی(ع)-- شیر آزاد و رها گردیده است--فزت ربک از سرش جوشیده است--شیر را دنیای خاکی تنگ بود--زندگی در کوفه هم یک ننگ بود--نوزده شب از ضیافت رفته بود--اندکی هم تا قیامت مانده بود***** درب میخانه سحر چون باز شد-- میر مظلومات پر از آواز شد-- عزم مسجد کرد آن جان جهان-- دخترش گردید سوی او روان*****وای مولا سوی محراب است روان--رو به پایان است گو کار جهان***** رکعت خون را علی قامت ببست-- فرق پاک و پیکرش در خون نشست--لحظه ای که تیغ را ملجم بزد--زهر و شمشیر از خجالت ناله زد--ای علی ای خسته تزویر شهر-- این تویی تنها ترین مظلوم دهر--ای که دریای شجاعت غرق تو-- ای شب قدر خدا در فرق تو--ما همه غرق جمال ماهت ایم--کشته مظلومی یک آهت ایم*****باز امشب فرق شیعه پاک شد-- مرهم قرآن به سر ها چاک شد--ای دلا دانی که قرآن کریم--از چه رو ما بر سر خود می نهیم-- پس بیا آگه از این اسرار شو--در شب قدر علی بیدار شو--یک دو رکعت عشق را بر پا بدار--باش با منصور تا صبح سر به دار--ما که قرآن بر سر خود می نهیم--بهر فرق چاک مرهم می دهیم--از همین رو می گذاریمش به سر--التیام آرد بر آن خون جگر--این همان راز شب قدر خداست--معنی این ماه بدر مرتضاست--ناگهان در شهر پیچید این صدا--خورده است ضربت سر شیر خدا--ای یتیمان زود شیر آورید--مرهمی را از بر میر آورید--کور.ایتام و اسیر و هر فقیر-- جملگی راهی شدند با ظرف شیر--طفلگان گشتند سوی او روان--پا برهنه در دل کوچه دوان--وای اما لحظه ای دیر آمدند--دیرتر از زخم شمشیر آمدند--زخم آن شمشیر کارش کرده بود--زهر هم نای علی (ع) را برده بود--آه!گویا که عدالت کور شد--روح پاک حیدر از جان دور شد--پس یتیمی با فغان بر سر زد او--دست خود بر دامن حیدر زد او--ای علی(ع) با رفتنت رنجم مده--بر دل زار یتیمان غم مده--من دلم سوزد و داغ غربتت-- از کجا گیرم نشان تربتت-- ای فلک چنگی بزن بر موی خود--زین مصیبت لطمه زن بر روی خود--ای زمین تو صورت خود پاک کن--پیکر خورشید را در خاک کن--آه! ای خورشید حق.امشب نخواب--باز هم نورت به قلب ما بتاب--ای علی بر خیز اینک گشته ایم--آب کوثر ریز امشب تشنه ایم-- ای علی (ع)نان آور خوان منی--بینمت در کوچه های غم علی-- بر یتیمان دیده ام دل می دهی-- نان جو منزل به منزل می دهی--هم نوایی با اسیران می کنی-- غمگساری بهر پیران می کنی-- بر فقیران نان و خرما می بری-- خانه بیمار گرما می بری-- بهر من هم یا علی (ع)نانی بده--روح غمگین مرا جانی بده-- باش با من یک دمی را هم نوا--دست من گیر و ببر سوی خدا--من فقیرم ای علی (ع) خرما بده--سینه سرد مرا گرما بده-- آن یتیم نوحه خوان دانی که بود-- جز من و تو ای عزیز.او کس نبود--آن یتیم پر فغان ما بوده ایم-- کی جدا از روح مولا بوده ایم--من یتیم کشته جام توام--جرعه نوش از ساغر نام تو ام-- من اسیر تار یک موی توام-- بسته یک جلوه روی تو ام-- من فقیر درگه کوی توام-- پیر محراب دو ابروی توام--من یتیمم.من اسیرم.من فقیر-- جان زهراای علی(ع) دستم بگیر
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment